بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
مقدمه:
برخی [حتی اگر در علمی دانشمند باشند]، بسیار عوامانه ژست فیلسوف به خود میگیرند و البته بدون هیچ استدلال عقلی، فقط "نظریه" میدهند؛ نظریههایی که همه مبتنی بر "ظنّ = گمان" میباشند! و مانند بسیاری از نظریهپردازان غربی، آنقدر متکبرند که انتظار دارند نظریات آنان به عنوان حجّت عقلی و علمی شناخته شود و همگان به غیر از قبول و تصدیق، تبعیت هم بکنند؛ تمامی "ایسم"ها همینگونه به وجود آمدند و به اذهان عمومی تحمیل شدند! در حالی که "ظنّ و گمان" هیچگاه حقیقتی را روشن نمیکند.
«وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا» (النّجم، 28)
- آنها هرگز به اين سخن دانشى ندارند، تنها از گمان بى پايه پيروى مىكنند با اينكه «گمان» هرگز انسان را از حقّ بى نياز نمىكند!
برخی دیگر نیز بسیار عوامانه و جاهلانه، به علوم عقلی که تحت عنوان "فلسفه" مطرح است میتازند و حتی مجلس لعن برای علمای بزرگ اسلام میگیرند، در حالی که حتی اینقدر نمیدانند که اولاً ملاک در هر شناخت و گرایشی "عقلانیت" است و ثانیاً برای نفی علوم عقلی (فلسفه) نیز باید دلایل عقلی اقامه کنند!
●- "علوم عقلی" که به صورت تخصصی تحت عنوان "فلسفه" مطرح میشوند، همه استدلال (برهان) علمی است، برای پذیرش و تصدیق عقلی که به نور علم میبیند.
●- بنا نداریم در این مختصر، به صورت تخصصی وارد مباحث عقلی (فلسفی) شویم، بلکه فقط به چند نکتۀ مهم و قابل توجه اشاره خواهیم داشت.
عقل حجت درونی خداوند سبحان در بندگانش میباشد
وقتی همه چیز با عقل شناخته میشود، پس عقل، حجت درونی خداست، و کار حجج بیرونی، برای تذکر [یادآوری] شناختها و گرایشات عقل فطری میباشد.
در مبحث گذشته (درس 12) بیان شد که امام کاظم علیه السلام فرمودند:
«اِنَّ للهِ عَلَى النّاسِ حُجَّتَیْنِ حُجَّةً ظاهِرَةً وَ حُجَّةً باطِنَةً فَاَمَّا الظّاهِرُ فَالرُّسُلُ وَ الاَنْبیاءُ وَ الاَئِمَةُ عَلَیْهِمُ السَّلامُ وَاَمَّا الْباطِنَهُ فَالْعُقُولُ» (اصول کافى، ج 1، کتاب عقل و جهل، ص 16)
- براى خداوند دو حجّت بر مردم است، حجّتى آشکار و حجّتى پنهان. امّا حجّت آشکار، پیامبران و رسولان و ائمه ـ علیهم السلام ـ هستند و امّا حجّت باطن، عقلها (خردها) مىباشند.
بنابراین، اگر دارای عصمت است، چون حجّت خداوند متعال است، لذا خطا نمیکند؛ اما برخی نام هر توهم، تخیل، تصور، گمان و هوای نفسی را "عقل" میگذارند و بعد میگویند: «خطا کرد!»
علم حضوری و حصولی
این تقسیمبندی، برای عقل نیست، بلکه برای "علم" است که نور عقل میباشد. "عقل" مانند قوۀ بینایی است و مغز مانند چشم است که ابزار بینایی میباشد. اگر کسی دو چشم بینا داشته باشد، اما در تاریکی قرار گیرد، هیچ نمیبیند؛ عقل نیز اگر نور علم نباشد، هیچ چیزی را نمیبیند و نمیشناسد؛ لذا خداوند متعال، دو کتاب خلقت و وحی را به روی انسان گشود، تا عقلش به نور علم ببیند و حقایق را بشناسد.
"علم" را به دو دستۀ "حضوری (مستقیم) و حصولی (با واسطه) تقسیم کردهاند و تقسیم درستی هم هست. ممکن است کسی در جنگل قرار گیرد و یا از کنارش بگذرد و بداند که این منطقه جنگلی است، و ممکن است که کسی با خواندن کتاب، یا دیدن عکس و فیلم و نقشه هوایی و یا اخذ گزارشات موثق و معتبر، بداند که آن منطقه جنگلی میباشد. مردمی که در یک منطقه جنگی زندگی میکنند، برای اطلاع از وقوع جنگ، نیازی به دلیل و برهان ندارند، اما مردمان سایر مناطق، از طریق اخبار و گزارشات مطلع میگردند.
اگر کسی در ساحلِ دریا قرار گیرد و دریا را ببیند، دیگر با کتاب، مقاله، عکس، فیلم، گزارش ... یا حتی دلایل و براهین عقلی به او اثبات نمیکنند که دریا هست و این دریاست. اما اثبات وجود دریا، برای کسی که آن را نمیبیند، دلیل و برهان میخواهد.
براهین عقلی برای یادآوری است
اگر خداوند متعال آدمی را از موهبت "عقل فطری" برخوردار نمینمود و علومی را در عقل نهادینه نمینمود؛ با دیدنها و مطالعات خارجی، هیچ شناخت، تجزیه و ترکیب، تحلیل، اقامۀ برهان و تصدیق عقلی نیز رخ نمیداد و حتی علوم تجربی نیز کسب نمیشد و نگاه انسان به طبیعت، مانند نگاه حیوانات میگردید؛ چرا که علوم تجربی نیز با "نتیجهگیری از یافتهها" که کار عقل است، به اثبات میرسند و به حکم عقل تعمیم مییابند. مثل این که واکسن یا دارویی را روی هزار نفر تجربه میکنند، سپس نتیجه عقلی گرفته و حکم میدهند که همگان همین اثر را دارد.
●- "عقل فطری" با علومش به همگان موهبت شده است؛ چنین نیست که مثلاً فلاسفه از ارسطو گرفته، تا بوعلی و ملاصدرا، بدانند که هر چیزی معلول است و معلول علت میخواهد - و یا هر نظمی، حتماً ناظمی دارد - و یا حرکتی بدون محرک رخ میدهد - یا تناقض محال است و ...، اما سایر مردم ندانند و یا حتی عوامان در هزاران ساله پیش نمیدانستند!
بالاخره اگر آن پیرزن عوام در سه هزار سال پیش، برای به دست آوردن آب گرم، آتشی روشن میکرد و آب را در ظرفی روی آن قرار میداد، یعنی به حکم عقلش میدانست که آب به خودی به خود گرم نمیشود، بلکه دمای آب، معلول حرارت میباشد. اگر کودک سه ساله، به توپ ضربه میزند، چون به حکم عقل فطریاش (که هنوز رشدی نکرده) میداند که حرکت بدون محرک رخ نمیدهد.
غفلت و حجاب عقل
اما، آدمی هم از عقل غافل میشود و هم عقلش را محجوب و یا حتی محبوس مینماید.
هیچ دلیلی ندارد که آدمی، در هر لحظه، به آن چه میداند توجه کند؛ چنان که در عالم طبیعت و جسم، شما میدانید که هر پای شما پنج انگشت دارد، اما اکنون که به آن اشاره شد، متوجهش شدید.
بنابراین، "عقل فطری و علوم فطری" هست، اما آدمی دچار فراموشی و غفلت میشود و توجهاش به مسائل و امور دیگر و بالتبع مواضع و عملکردهایش، سبب فراموشی و غفلت او به عقل، قلب و فطرتش میگردد و باید متذکر (یادآوری) شود تا دوباره متوجه گردد.
انبیای الهی، همه برای تذکر (یادآوری) آمدهاند، چنان امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام فرمودند:
«فبَعَثَ فيهِم رُسُلَهُ و واتَرَ إلَيهِم أنبياءهُ؛ لِيَستَأدُوهُم مِيثاقَ فِطرَتِهِ، و يُذَكِّروهُم مَنسِيَّ نِعمَتِهِ ، و يَحتَجُّوا علَيهِم بالتَّبليغِ ، و يُثيروا لَهُم دَفائنَ العُقولِ ، و يُرُوهُم آياتِ المَقدِرَةِ ...» (نهج البلاغه، خطبه یک)
- پس خداوند رسولانش را برانگیخت و پیامبرانش را به دنبال هم بهسوی آنان گسیل داشت تا ادای پیمان فطرت الهی را از مردم بخواهند و نعمتهای فراموششدۀ او را به یادشان آرند و با ارائۀ دلایل بر آنان اتمام حجّت کنند و نیروهای پنهان عقول آنان را برانگیزانند و نشانههای الهی را به آنان بنمایانند ... .
●- پس، عقل آدمی، خداشناس است و وجود خداوند سبحان - یکتایی و یگانگی (واحد و اَحد) بودن او – حیّ، علیم و حکیم بودن او – و بالتبع ضرورت معادش و بالتبع ضرورت هدایت تشریعیاش را میشناسد و تصدیق میکند، و به وجوب عبادت و اطاعش حکم میدهد، اما انسان به دلیل فراموشی و غفلت، توجهی به عقل ندارد، و به دلیل توجه به هوای نفس و بندگی آن، عقلش را محجوب و حتی معیوب و محبوس میسازد.
چرا فرمود: هر چه در زمین و آسمانها وجود دارد، نشانهها (آیات او) و تذکر میباشند – پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله و قرآن مجید همه "ذکر = یادآوری" هستند – اهل بیت علیهم السلام همه "ذکر" هستند – نماز و دعا ذکرند و ...؛ چون همه سبب کنار رفتن غفلت و توجه به نور عقل و فطرت میگردند.
کلمات کلیدی:
اصول اعتقادات سوره نجم