بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
مقدمه:
شاید در تقسیمبندی اقسام توحید، دربارۀ "توحید در هدف"، به صورت مبحثی مستقل، کمتر بحث شده باشد، اگر چه مباحث ضمنی و عالی بسیار است. در هر حالی که اصل اساسی اعتقادات و نیز عملکردها و رفتارها، همین است و این "توحید در هدف" است که آدمی را معادشناس و معادگرا میگرداند و به شخصیت، اخلاق و رفتار او شکل میدهد و "شاکلۀ آدمی" را میسازد.
فرض نمایید که در مباحث بسیار استدلالی، به کسی که نمیشناسد یا تردید دارد، ثابت کردید که عالَم هستی آفرینندهای دارد، او یکتا و یگانه [واحِد و اَحد] است، مثل و مانند ندارد، از هر نقص، نیستی و کاستی مبرا (سبحان) است، علیم و حکیم و قادر است و ...؛ سپس او به شما بگوید: «همۀ اینهایی که میگویی را قبول کردم، حال من چه کنم؟! تو میگویی که خدایی هست، خب باشد، من هم اقرار میکنم که هست، خب حالا؟!»
اما شناخت و اعتقاد و گرایش به "توحید در هدف"، مقصد را نشان میدهد و مقصد راه رسیدن را روشن میسازد، پس حرکت به سوی مقصد و مقصودی معلوم، شروع میشود و تا رسیدن ادامه مییابد.
اهداف
هیچ فاعلی، کار بیهدف انجام نمیدهد، خواه خداوند متعال باشد، یا انسان و یا سایر موجودات. میتوان "هدف" را "حکمت" نیز نامید و گفت: «هیچ کسی کار بیحکمت انجام نمیدهد».
آنگاه که خداوند متعال انسان را مخاطب قرار میدهد و از او میپرسد: «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ - آيا گمان كرديد شما را بيهوده آفريدهايم، و بسوى ما باز نمىگرديد/ المؤمنون، 115»؛ اشاره به هدفدار بودن فعل خودش (خلقت انسان) میباشد و البته هدف را نیز بیان داشته است که همان معاد و بازگشت به سوی اوست که شرحش بماند. و همینطور است آیاتی که به هدف از بعثت انبیاء علیهم السلام تصریح دارد.
تفاوت هدف خداوند سبحان و انسان در انجام یک کار این است که آدمی هدف را برای کمال خودش میخواهد، او چیزی را کمال است و ندارد قصد میکند و سعی میکند تا به آن برسد و کامل و کاملتر شود؛ لذا "هدف" انگیزۀ حرکت او میشود. اما این معنا نسبت به خداوند سبحان صادق نیست، چرا که او غنی هست و نقصی ندارد که کمال آن را هدف بگیرد و فعلی انجام دهد تا نقصش مرتفع شود و به کمال برسد؛ بلکه هدف او این است که به کمال برساند. بذر، بروید و گندم شود، استعدادهایش به فعلیت برسد و فوایدش ظاهر گردد، و بشری که از آب و خاک و سپس نطفه خلق شده، استعدادهایش به فعلیت برسد و آدم و خلیفة الله شود.
اهداف گوناگون و هدف غایی
آدمی، صرف نظر از این که آیا اهداف درستی در نظر گرفته یا نادرست، او را رشد میدهد و یا به انحطاط میکشاند و ...؛ از هر کاری اهداف گوناگونی دارد؛ اما مهم این است که چه بداند و چه نداند، و چه خودش قصد کند یا نکند، این اهداف مانند حلقات یک زنجیره به هم متصل هستند تا به هدف غایی برسند؛ لذا هدف غایی، یکیست و نمیتواند گوناگون باشد.
به عنوان مثال: آدمی کار میکند تا کسب درآمد کند، این هدف است، اما مقطعی؛ چرا که درآمد را برای تأمین نیازهای خود میخواهد؛ اما این هم مقطعی است، چرا که تأمین نیازها را برای رفع نواقص و رشد به سوی کمال میخواهد؛ و حالا مهم است که رشد و کمال را در چه میبیند؟!
مکاتب مادی، همگی، با تمامی فلسفهبافیهایی که میکنند، آخرش به پوچی میرسند! در نهایت میگویند: «رشد و کمال در به دست آوردن آزادی، برای رسیدن به رفاه و لذت است»؛ اما با حقیقتی به نام "مرگ" مواجه هستند که گریزی از آن ندارد؛ و چون اعتقادی به توحید و معاد ندارند، این "مرگ" در نظر آنان، همه چیز را مساوی و بیارزش میکند! عاقل و سفیه، دانشمند و نادان، عادل و ظالم، ثروتمند و فقیر، آزاد و اسیر و ...، همه میمیرند و خاک میشوند و میپوسند!
توحید در هدف
در هر حال مهم، همان هدف غایی است. برای برخی، خوش بودن در همین چند روز حیات حیوانی، هدف غایی شده است: «يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ - آنها فقط ظاهرى از زندگى دنيا را مىدانند، و از آخرت (و پايان كار) غافلند/ الرّوم، 7». این گروه به ناچار در اهداف مشرک میشوند، چرا که در دنیا [با توجه به نیازهای متفاوت انسان]، نمیشود یک هدف نهایی و غایی داشت. ارضای هر نیازی و رفع هر نقصی و ... خودش یک هدف غایی مستقل از سایر اهداف میباشد.
اما، انسان عاقل، خداشناس، معادگرا و مؤمن، ضمن اتخاذ اهداف مقطعی گوناگون و متفاوت، یک "هدف غایی" دارد که آن هم قُرب الی الله، لقاء الله و وصال محبوب میباشد. از اینرو، اهداف مقطعیاش را نیز در راستای رسیدن به هدف غایی برمی گزیند؛ او همه چیز را برای وصال محبوب میخواهد، پس در جزئیترین کارها نیز همان "هدف غایی" را در نظر دارد و هیچ شرک و شریکی در اهدافش وجود ندارد. چنان که فرمود:
«قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ * قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ * لَا شَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ» (الأنعام، 161 تا 163)
- بگو: «پروردگارم مرا به راه راست هدايت كرده؛ آيينى پابرجا (و ضامن سعادت دين و دنيا)؛ آيين ابراهيم؛ كه از آيينهاى خرافى روى برگرداند؛ و از مشركان نبود» * بگو: «نماز و تمام عبادات من، و زندگى و مرگ من، همه براى خداوند پروردگار جهانيان است * همتايى براى او نيست؛ و به همين مأمور شدهام؛ و من نخستين مسلمانم!»
●- به این میگویند: «توحید در هدف"؛ چنین نیست که نمازش را برای خدا اقامه کند؛ خوراکش را صرفاً برای لذت و شکمسیری بخورد؛ در دنیا برای دنیا زندگی کند و در ضمن آخرت طلب هم باشد؛ این شرک در اهداف است.
مؤمنی که "توحید در هدف" دارد، حتی وقتی یک جرعه آب برای رفع تشنگی و حفظ سلامتی مینوشد، سلامتی را هم به امر خدا و برای توان بندگی او میخواهد و در همان جرعه آب، مینگرد که آیا احکام الهی بر آن مترتب است یا خیر؟ مثلاً تمیز است یا کثیف - پاک است یا نجس - مال غیر است یا مال خودش - تشنهای از زن، کودک، سالمند و ... در کنارش هست یا خیر؟ ماه مبارک رمضان است و اگر روزه هم نیست، نوشیدنش در انظار هست یا خیر و ...؟ پس او حتی در نوشیدن یک جرعه آب نیز "توحید در هدف" دارد؛ خدا را در نظر دارد و رضایت، قُرب و وصال او را میخواهد.
«لا إله الاّ الله»، یک معنایش این است که چه بدانید و چه ندانید، چه بخواهید و چه نخواهید، چه تصدیق کنید یا انکار ورزید، یک هدف غایی و نهایی که آن نیز واحد و احد است، وجود ندارد که "الله جلّ جلاله" میباشد. همه به سوی او برمی گردند، اگر چه اهداف خود را پاره پاره و منقطع از یکدیگر کرده باشند.
«وَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ كُلٌّ إِلَيْنَا رَاجِعُونَ» (الأنبیاء، 93)
- اما آنان كار (دين و آيين) خود را در ميان خود پاره پاره (و منقطع از هم) كردند، (ولى سرانجام) همگى بسوى ما بازمى گردند!
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم؛
وَ الحَمدُ لله ربِّ العالَمین؛
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
کلمات کلیدی:
اصول اعتقادات توحید