در جلسات گذشته بیان شد که امام، خلیفة الله و حجّت الله است؛ پس مقامات و شئون متفاوتی دارد؛ انسان نیز یک موجود تک بُعدی نیست، وجوه، شئون و امور گوناگونی دارد؛ اما انسان هیچ وجه، شأن و کاری ندارد که از خدا و خلیفۀ خدا و امام او جدا باشد؛ این یک نکتۀ بسیار مهمی است که باید به آن توجه کنیم.
بنابراین، انسان میتواند در هر موضوع و امری و کاری، با امامش رابطه اختیاری برقرار کند، خواه امور اخرویش باشد و خواه امور دنیویش باشد؛ پس گاهی چگونگی ارتباط، بستگی به خواست خودمان دارد. ممکن است کسی در خانۀ امامی رفته باشد و از او پولی، لقمۀ نانی یا لباسی خواسته باشد، دیگری به در خانۀ امامی برود و از او علم و معرفت بخواهد، سلمان و ابوذر هم گفتند: «برویم خدمت امیرالؤمنین علیه السلام و از خود ایشان بپرسیم که شناخت شما به نورانیت یعنی چه؟!» و یکی هم بشود مالک اشتر و فرمانده سپاه ایشان، یا همچون شهدای محراب، شهید بهشتی، شهید مطهری و یا سردارانی چون شهدای عزیزمان حججی، سلیمانی و ابو مهدی المهندس و امثال این بزرگوارن، که یا به شهادت رسیدهاند و یا زندهاند و در میدان به امامشان خدمت میکنند.
از جمله روابطی که باید حتماً بین آحاد امّت و امام برقرار شود، رابطۀ "کاری و یاری" میباشد؛ به ویژه در رابطه با بقیة الله، حضرت امام مهدی علیه السلام؛ و این رابطه، بیشتر جنبۀ اجتماعی، سیاسی و جهادی دارد.
امام ما غایب است و ما منتظر! اما، باید دقت کنیم که ایشان در کدام عرصه غیبت دارند و ما منتظر چه هستیم؟ آیا منتظریم که خدا به ما امامی بدهد و امامی به دنیا بیاید؟! یا امام داریم، بلکه منتظر ظهور و قیام ایشان هستیم؟ پس اگر کسی با امر ظهور و قیام جهانی ایشان در براندازی نظام سلطه و استکبار جهانی و جایگزنی و گسترش عدل الهی در جوامع انسانی کاری نداشته باشد، منتظر چیست؟ دیدن روی امام؟! که چه شود؟!
این انتظار، والاترین درجات "ارتباط کاری و یاری" با امام عصر علیه السلام را ایجاد میکند. امام رضا علیه السلام، امر نموده و تعلیم میدهند که در دعا برای امام زمان علیه السلام و ارتباط با ایشان، چنین دعا کنیم:
- و بر طاعتش نیرویمان بخش، و بر پیروىاش پا برجایمان كن و به متابعتش بر ما منّت بنه، و ما را در گروه او قرار بده، آن گروهى كه به شدّت قیام كننده به دستورش هستند، و همراه او شكیبا مىباشند، و با خیرخواهىاش جویندگان خشنودى تواند، تا ما را در روز قیامت، در شمار یاران و مددكاران، و تقویت كنندگان حكومتش محشور نمایی ... . (مکیال المکارم، ج2، ص 127 تا 130)
این دعای عهد را با دقت و تفکر بخوانید، همه شرح چنین ارتباطی است.
در دعای عهد، با امام سخنی نمیگوییم، بلکه همه سخن با خداست، دعای به درگاه اوست و از او میخواهیم که ظهور را برساند و توفیقاتی را نیز نصیب ما گرداند. در این دعا، پس از اعلام عهدی استوار و ابدی، میگویی:
«اللّٰهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصارِهِ وَأَعْوانِهِ» - «خدایا! مرا از یاران و حامیان ایشان قرار بده»!
اول باید در جمع یاران و اصحاب قرار بگیری، تا بتوانی حمایت کنی! نه دشمن حمایت میکند و نه غریبه و ناآشنایی که چنین دغدغهای ندارد و برایش مهم نیست حمایت میکند.
"نصرت"، به یاری و تقویت در برابر دشمن گفته میشود، اما "عون" جامعیت دارد و به هر نوع یاری و کمکی که لازم باشد گفته میشود.
«وَالذَّابِّینَ عَنْهُ» - «(مرا از) دفع کنندگان خطر از او قرار بده». خطر را هم فقط جانی نبینید؛ شیعه باید بداند که چه خطراتی اسلام و اصل ولایت و امامت، شخص امام، اهداف و برنامههای امام و امت امام را به مخاطره میاندازد. شیعه باید دشمن شناس و دشمنیشناس باشد تا بتواند خطر را دور کند.
«والْمُسارِعِینَ إِلَیهِ فِی قَضاءِ حَوَائِجِهِ» - «و مرا از سرعت گیرندگان در برآوردن خواستههای او قرار بده»!
ما، عادت کردیم تا امام را برای خودمان، برای دنیای خودمان، برای رفع نیازها و برطرف کردن مشکلات خودمان بخواهیم و بخوانیم که در واقع نوعی "خودنگری و خودخواهی" است!
نتیجۀ این رویکرد، خیلی بد و خطرناک است؛ یعنی اگر مشکلی نداشته باشیم، و یا دیگری بتواند نیازمان را برطرف کند، با امام کاری نداریم!
اما، در این فراز از دعای عهد میگویی: «این منم که باید ببینم خواست ایشان چیست و انتظارشان از من کدام است؟» لذا میخواهی نه تنها در به جای آوردن خواست ایشان بکوشی، بلکه در این میدان، از سرعتگیرندگان باشی، هم زودتر از همه اقدام کنی و هم بیشتر از همه خدمت کنی و هم جلوتر از بقیه باشی.
«وَالْمُمْتَثِلِینَ لِأَوامِرِهِ – خدایا به من توفیق بده که از اطاعت کنندگان اوامر ایشان باشم»، بلکه فراتر، یعنی با تمام وجود، ظاهراً و باطناً "متمثل اوامر ایشان" باشم؛ یعنی وقتی خودت، فرشتگانت، اولیایت و یا بندگانت به من نظر مینمایید، بگویید: بارک الله، تماماً تمثیل اوامر امامش است.
«وَالْمُحامِینَ عَنْهُ، وَالسَّابِقِینَ إِلىٰ إِرادَتِهِ» - «و مرا از حمایت کنندگان او و سبقت گیرندگان در ارادت به او قرار بده»، یعنی او هر چه اراده میکند، من در مسابقۀ ارادت و اقدام برای تحقق ارادۀ او، پیشی گیرنده باشم.
و بالاخره «وَالْمُسْتَشْهَدِینَ بَینَ یدَیهِ» - «و مرا از شهدای رکابش قرار بده». دقت شود که مقصود الزاماً کشته شدن نیست، بلکه «الْمُسْتَشْهَدِینَ» یعنی "شهادت طلبها"؛ یعنی برخورداری از روحیه مبارزه، مقاومت، با ایمان و ولایتمداری، و آمادگی و شوق برای شهادت در این راه.
●- این "رابطۀ کاری و یاری"، که بیشتر جنبۀ مبارزاتی و جهادی در دوران غیبت و عصر ظهور و امر قیام دارد، آنقدر محکم است که در ادامه میگویی: «خدایا! مبادا مرگی که برای همه مقدر کردی، بین این رابطۀ من با ایشان فاصله بیندازد! بلکه اگر مُردم، مرا در هنگام ظهور و قیام ایشان برگردان تا کفن پوش در رکابش بجنگم.
●- بنابراین، ما باید بسیار دقت کنیم و در خود بیندیشم که آیا "رابطۀ کاری و یاری" با امام عصر خودمان علیه السلام داریم، یا مثل آن یهودیانی هستیم که به حضرت موسی علیه السلام گفتند: «ما حوصله درگیری نداریم، تو خودت با خدای خودت برو، بجنگ و آن سرزمین را فتح کن، تا ما واردش شویم و بهرهاش را ببریم» و منتظریم ایشان بیایند و کار را تمام کنند تا ما بهرهاش را ببریم؟! خدا هم آنان را چهل سال در صحرا، سرگردان و گرفتار کرد.
اگر فقط شیعیان چنین رابطهای با امامشان برقرار کنند، یا دست کم اراده و نیّتش را در خود تقویت کنند، دیگر این چنین آواره، سرگردان و گرفتار نمیشوند.