ولایت و امامت - درس 9 / مردم چگونه میتوانند انسان کامل (امام) را بشناسند و مگر با رأی دیگران، کسی انسان کامل میشود؟! - مقام امام، در بیان امام رضا علیه السلام
بسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
مقدمه:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ»
اصل «امامت» و گرایش انسان به امام و نیازش به پیشوا، رهبر و الگو، یک اصل، گرایش و نیاز فطری میباشد، لذا در همگان بدون استثناء وجود دارد و هیچ انسانی نیست که «امام» نداشته باشد.
اما، همانگونه که مردم با دست خود إلههای کاذب میسازند، اما یک إله حقیقی بیشتر وجود ندارد که آن را مردم نساختهاند - و همینطور مردم ادیان و مکاتب بسیاری برای خود میسازند، اما یک دین حق بیشتر وجود ندارد که آن را نیز مردم نساختهاند ...، مردم افراد گوناگونی را به امامت خود برمی گزینند، اما در هر عصری، یک امام حق بیشتر وجود ندارد که او را نیز مردم به امامت منصوب نکردهاند!
نظام سلطه، برای در اختیار گرفتن ربوبیّت (صاحب اختیاری و تربیت امور) مردم، به صورت مستمر و در هر امری، امامسازی میکند.
نظام سلطه، برای در اختیار گرفتن ربوبیّت (صاحب اختیاری و تربیت امور) مردم، به صورت مستمر و در هر امری، امامسازی میکند؛ حتی برای چگونگی آرایش و پوشش هم امام میسازد -مُد یعنی همین- حتی برای زبان نیز امام میسازد (انگلیسی) و حتی برای چگونگی روابط جنسی نیز امام میسازد ؛ چه رسد به سبک زندگی و اتخاذ مواضع فرهنگی، سیاسی و ...؛ چرا که میداند انسان برای تمامی شئون و امور خود، امامی میخواهد که به او تأسی کند و از او تبعیت نماید.
امام حق
اما، واقع این است که اولاً: «امام»، باید انسان کامل باشد؛ برتر از همگان باشد تا بتواند همگان را در تمامی شئون فردی و اجتماعی، رهبری نماید - ثانیاً: امام نباید سرخود هر چیزی بگوید، هر کاری بکند، هر ادایی درآورد و بگوید: «حالا از من پیروی کنید» این همان پیروی از هوای نفس دیگران است؛ بلکه باید به سوی حق و رشد و کمال هدایت نماید. حال کسی که خودش به صورت به زمین افتاده و به صورت و سینهخیز راه میرود، چگونه میتواند دیگران را به گونهای هدایت کند که در صراط مستقیم حرکت کنند و به رشد و کمال برسند؟!
«أَفَمَنْ يَمْشِي مُكِبًّا عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيًّا عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ» (الملک، 22)
- آيا كسی كه به رو افتاده حركت میكند به هدايت نزديكتر است يا كسی كه راست قامت در صراط مستقيم گام برمی دارد؟!
مردم چگونه بشناسند؟
بدیهی است که از یک سو، با زور، تبلیغات، جذب آرای عمومی و رأی چند نفر یا جمعی از مردم، هیچ ناقصی، کامل نمیشود - هیچ جاهلی، عالِم نمیشود - هیچ ظالمی، عادل نمیشود - و هیچ منحرفی، در صراط مستقیم قرار نمیگیرد و از سویی دیگر، مردم امکان شناخت انسان کامل را ندارند که او را به امامت خود منصوب نمایند!
انتصاب امام از سوی مردم، مانند این است که بگویند: «به انتخاب بیماران و کارکنان یک بیمارستان، یکی از خودشان جراح شود - یا بگویند: «به انتخاب دانشجویان زبان، یکی از خودشان استاد زبان شود!»
انتصاب امام از سوی مردم، مانند این است که بگویند: «به انتخاب بیماران و کارکنان یک بیمارستان، یکی از خودشان جراح شود - یا بگویند: «به انتخاب دانشجویان زبان، یکی از خودشان استاد زبان شود!»
انتخاب و انتصاب امام
امام، یعنی انسان کامل و امامت بر تمامی مردم، حق انسان کامل است و مردم هرگز نمیتوانند کاملترین انسان را بشناسند و با انتخاب مردم نیز کسی کامل نمیشود.
بنابراین، برای کسانی که نسبت به توحید و معاد، معرفت و ایمانی کسب ننمودهاند، هیچ فرقی ندارد که در هر امری و در هر ساعتی، چه کسانی را امام، پیشوا، رهبر و الگوی خود قرار دهند و از او تبعیت نمایند؛ مشرکان، هزاران إله، دین و امام دارند!
اما برای کسانی که به حکم عقل، به توحید و معاد و بالتبع به پیامبر، کتاب و دین خدا، شناخت حاصل نموده و ایمان قلبی آوردهاند، هیچ راهی باقی نمیماند، مگر آن خدای خالق، مالک، ربّ و هادی، امامشان را تعیین و منصوب نماید و توسط پیامبرش صلوات الله علیه و آله، به آنها معرفی نماید که چنین نیز نموده است.
شناختن و شناساندن
هر حقیقتی، هر کسی، هر چیزی، باید ابتدا خودش را بشناساند تا دیگران بتوانند آن را بشناسند. اگر یک سنگ عظیم، بزرگی خودش را به نمایش نگذارد، دیگران به عظمت آن پی نخواهند برد - اگر یک گُل، نشان ندهد که چه رنگ، بو و خاصیتی دارد، دیگران به چنین شناختهایی نسبت به او دست نخواهند یافت ... و البته هر کسی که نزدیکتر رود، دقیقتر شود، اهل مطالعه و تحقیق باشد، بصیرت داشته باشد، «مَحرَمتر» میشود و شناخت بیشتری حاصل مینماید و با اسرار و رموز بیشتری آشنا میگردد.
تا نگردی آشْنا زین پرده رَمزی نشنوی
گوشِ نامحرم نباشد جایِ پیغامِ سروش (حافظ)
بنابراین، فقط خداوند سبحان است که میتواند و باید امام بر حق و حجّت و خلیفۀ خود را برگزیند و او را توسط پیامبرش صلوات الله علیه و آله، به مردم معرفی نماید.
بنابراین، فقط خداوند سبحان است که میتواند و باید امام بر حق و حجّت و خلیفۀ خود را برگزیند و او را توسط پیامبرش صلوات الله علیه و آله، به مردم معرفی نماید. (معرفی امام از آغاز بعثت و غدیر خم).
دعایی ژرف و آموزنده
دعای « اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ»، دعایی بسیار ژرف و آموزنده میباشد که امام صادق علیه السلام، تأکید نمودند که به ویژه در عصر غیبت، بسیار این دعا را بخوانید. در این دعا، از خداوند سبحان میخواهیم که خودش حقایق را به ما بشناساند، چرا که تا او نشناسد، ما نمیتوانیم بشناسیم:
«اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ، لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ؛ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ، لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ؛ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ، ضَلَلْتُ عَنْ دينى.»
- خدایا خود را به من بشناسان، زیرا اگر خود را به من نشناسانی فرستادهات را نشناختهام، خدایا فرستادهات را به من بشناسان، زیرا اگر فرستادهات را به من نشناسانی حجّتت را نشناختهام، خدایا حجّتت را به من بشناسان، زیرا اگر حجّتت را به من نشناسانی، از دین خود گمراه میشوم.
این دعای ژرف، سلسله مراتب شناخت از بالا به پایین را نیز تبیین مینماید. تا کسی خدا را نشناخته باشد، پیامبر خدا را نخواهد شناخت و تا کسی او را نشناسد، حجت و امام خدا را نخواهد شناخت و تا کسی امام حق را نشناسد، دین خدا را نخواهد شناخت؛ لذا پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمودند:
«مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة» (شیخ صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۴۱۰)
- هر که در حالی بمیرد که امام زمانش را نشناخته است، به مرگ جاهلی مرده است!
حضرت امام رضا علیه السلام:
«إِنَّ اَلْإِمَامَةَ أَجَلُّ قَدْراً وَ أَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلَى مَکَاناً وَ أَمْنَعُ جَانِباً وَ أَبْعَدُ غَوْراً مِنْ أَنْ یبْلُغَهَا اَلنَّاسُ بِعُقُولِهِمْ أَوْ ینَالُوهَا بِآرَائِهِمْ أَوْ یقِیمُوا إِمَاماً بِاخْتِیارِهِمْ»
- آیا قدر و موقعیت امامت را در میان امت میدانند تا اختیار و انتخاب آنان در آن روا باشد، به راستى امامت اندازهاى (قدری) فراتر و مقامى والاتر و موقعیتى بالاتر و آستانى منیعتر و عمقى فروتر از آن دارد که مردم با عقل خود بدان رسند یا با رأى و نظر خود آن را درک کنند یا به انتخاب خود امامى بگمارند.
«اَلْإِمَامُ اَلْمُطَهَّرُ مِنَ اَلذُّنُوبِ وَ اَلْمُبَرَّأُ عَنِ اَلْعُیُوبِ اَلْمَخْصُوصُ بِالْعِلْمِ اَلْمَوْسُومُ بِالْحِلْمِ نِظَامُ اَلدِّینِ وَ عِزُّ اَلْمُسْلِمِینَ وَ غَیْظُ اَلْمُنَافِقِینَ وَ بَوَارُ اَلْکَافِرِینَ اَلْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لاَ یُدَانِیهِ أَحَدٌ وَ لاَ یُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لاَ یُوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ وَ لاَ لَهُ مِثْلٌ وَ لاَ نَظِیرٌ مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ ...»
- امام کسى است که از گناهان پاک است و از عیوب بر کنار است، به دانش مخصوص است و به حلم و بردبارى موسوم؛ نظام دین و عزّت مسلمین و خشم منافقین و هلاک کفار است؛ امام یگانه روزگار خود است، کسى با او برابر نیست و دانشمندى با او همسر نیست، جایگزین ندارد، مانند و نظیر ندارد ... .
«فَمَنْ ذَا اَلَّذِی یبْلُغُ مَعْرِفَةَ اَلْإِمَامِ أَوْ یمْکِنُهُ اِخْتِیارُهُ هَیهَاتَ هَیهَاتَ ضَلَّتِ اَلْعُقُولُ وَ تَاهَتِ اَلْحُلُومُ وَ حَارَتِ اَلْأَلْبَابُ وَ خَسَأَتِ اَلْعُیونُ وَ تَصَاغَرَتِ اَلْعُظَمَاءُ وَ تَحَیرَتِ اَلْحُکَمَاءُ وَ تَقَاصَرَتِ اَلْحُلَمَاءُ وَ حَصِرَتِ اَلْخُطَبَاءُ وَ جَهِلَتِ اَلْأَلِبَّاءُ وَ کَلَّتِ اَلشُّعَرَاءُ وَ عَجَزَتِ اَلْأُدَبَاءُ وَ عَییتِ اَلْبُلَغَاءُ عَنْ وَصْفِ شَأْنٍ مِنْ شَأْنِهِ أَوْ فَضِیلَةٍ مِنْ فَضَائِلِهِ وَ أَقَرَّتْ بِالْعَجْزِ وَ اَلتَّقْصِیرِ وَ کَیفَ یوصَفُ بِکُلِّهِ أَوْ ینْعَتُ بِکُنْهِهِ أَوْ یُفْهَمُ شَیْءٌ مِنْ أَمْرِهِ أَوْ یوجَدُ مَنْ یقُومُ مَقَامَهُ وَ یغْنِی غِنَاهُ لاَ کَیفَ وَ أَنَّى وَ هُوَ بِحَیثُ اَلنَّجْمُ مِنْ یدِ اَلْمُتَنَاوِلِینَ وَ وَصْفِ اَلْوَاصِفِینَ فَأَینَ اَلاِخْتِیارُ مِنْ هَذَا وَ أَینَ اَلْعُقُولُ عَنْ هَذَا ...»
- کیست که بحق شناسائى امام برسد یا تواند او را انتخاب کند؟ هیهات هیهات، خردها در بارهاش گمراهند و خاطرها در گمگاه، عقلها سرگردان و چشمها بىدید، بزرگان در اینجا کوچکند و حکیمان در حیرت و بردباران کوتهنظر و هوشمندان گیج و نادان و شعراء لال و گنگ و ادباء درمانده و سخندانان بىزبان، شرح یک مقامش نتوانند و وصف یکى از فضائلش ندانند، همه به عجز معترفند، چگونه توان کنهش را وصف کرد و اسرارش فهمید؟ چطور کسى به جاى او ایستد و حاجت مربوط به او را برآورد؟ نه، چطور؟ از کجا؟ او در مقام خود اخترى است که بر افروزد و از دسترس دستیازان و وصف واصفان فراتر است، انتخاب بشر کجا به این پایه رسد، عقل کجا و مقام امام کجا ...؟!
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم؛
وَ الحَمدُ لله ربِّ العالَمین؛
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
- تعداد بازدید : 287
- 6 مرداد 1402
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اصول اعتقادات امامت