"موفقیت"، از آنِ کسی است که زمان، مکان، شرایط و امکاناتش را خوب بشناسد و از آنها به موقع و درست استفاده نماید.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ و صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ - اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ.
سلام دوستان؛
تمامی تلاش همگان در سرتاسر این جهان، برای کسب "موفقیت" میباشد و سبب اصلی همگانی بودن این تلاش نیز، "عشق به کمال" است که فطری میباشد.
موفقیت یا پیروزی را میتوانیم، رفع یک نقص و نیاز و رسیدن به مرتبهی بالاتر تعریف نماییم. درست مانند محصلی که پس از یک دوره تحصیل و گذران موفق امتحانات، به کلاس بالاتر میرود؛ و البته حرکتش متوقف نمیگردد، چرا که همچنان عاشق کمال است و رشد بیشتری را طالب است و شاهد نواقص و کمبودهای خود نیز میباشد.
در این عشق، کشش، جاذبه، نیاز و میل فطری، هیچ فرقی ندارد که شخص، رسول خدا و صاحب کتاب و شریعت باشد، یا یک فرد عادی، عوام، دور افتاده از محیطهای شهری و پیشرفته و ... ! همگان عاشق رشد و رسیدن به کمال هستند و تمامی تلاشها برای همین است.
به قصهی حضرت موسی علیه السلام که پیامبر اولی العزم و صاحب کتاب و شریعت بودند، در ملاقات با "عبد صالح" [حضرت خضر علیه السلام] توجه کنیم که پس از استجابت دعایش در دیدن یک مربی و معلم برتر و دیدار با ایشان، چه درخواستی نمود؟ تمام درخواست ایشان، که شامل تمامی درخواستهای ارزشمند میباشد، در یک کلمه خلاصه شد و آن "تعلیمِ علم رشد" بود. یعنی گذر از نقص به کمال که البته هر گامش، تقرب بیشتری به کمال محض و خداوند سبحان میباشد. او به محض دیدار، برای کسب اجازه پرسید:
«قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا» (الکهف، 66)
ترجمه: موسى به او گفت: «آيا از تو پيروى كنم (اجازه میدهی که پیروی کنم) تا از آنچه به تو از رشد تعلیم داده شده، به من بياموزى؟»
●- اما، مهم و پرسش اصلی اینجاست که برای رشد و تعالی بیشتر، چه باید بکنیم؟ از کجا شروع کنیم و چگونه ادامه دهیم؟! علم رشد چگونه تحصیل میگردد و عمل به آن چگونه میسر میشود؟
اگر بخواهیم از شعارهای کلیشهای، یا جملات و پندهایی که بیشتر آنها، اگر عوامفریبانه نباشند، اوهامی را میسازند که دور از دسترس و تحقق برای همگان میباشد [مانند بسیاری از کتابهایی که تحت عنوان "موفیت" نوشته شده و یا تعلیماتی که در جلسات داده میشود]، باید توجه و اذعان نماییم که «موفقیت، از آنِ کسانی میباشد که زمان، مکان، شرایط و امکاناتش را خوب بشناسد و به موقع و درست استفاده نمایند».
ما، محاط در "مکان و زمان" هستیم، حتی پس از مرگ نیز در دایرهی مکان و زمانی دیگر قرار میگیریم، چنان که در حیات اخروی نیز محشر کبرا، بهشت و جهنم، مکان هستند و زمان معقول (نه طبیعی)، یعنی حرکت، تقدم و تأخر، در آن ادامه دارد. همین که گفته میشود: «یَوم الحَشر – یَومُ الجمع – یَوم القیامَة و ...، یعنی "زمان".
از سویی دیگر، در هر مکان یا زمانی که باشیم، شرایطی بر آن غالب شده است که برخی به سود ماست و برخی به ضرر ما به نظر میآید، لذا گفته میشود که «هنر رشد، در تبدیل کردن تهدیدها به فرصتهاست».
اما، یک اصل دیگر باقی میماند به نام "امکانات"، که برای افراد و جوامع گوناگون، متفاوت است. یکی از امکانات بیشتری برخوردار است و یکی از امکانات کمتری برخوردار است، و هیچ دلیلی وجود ندارد که برخوردار از امکانات بیشتر [متمکن]، حتماً موفقتر نیز باشد؛ بلکه تعیین کننده این است که آدمی، در مکان، زمان و شرایط، چگونه از امکانات موجود خود بهره میبرد؟
اساساً "شکر" و متقابلاً "کفر یا کفران"، به همین معناست. شاکر کسی است که اولاً مُنعم و ثانیاً نعمت را میشناسد، و ثالثاً نعمات را ضایع نمینماید، بلکه بهره درست و کافی میبرد؛ و کافر به نعمات کسی است که مُنعم و نعمت را نمیشناسد، و نعمات را ضایع میکند، و بالتبع دچار نتایج و ابتلائات این کفران نیز میگردد.
●- به یقین دقت نمودهاید که چقدر امام خامنهای، بر "بصیرت" و سپس "حضور به موقع و اقدام درست و به موقع" تأکید نموده و مینمایند. اگر تائبین در ماجرای کربلا، بصیرت داشتند، دوست و دشمن را درست میشناختند، اهل "تولا و تبرا" بودند، به موقع در صحنه حضور مییافتند و به تکلیف عمل مینمودند، فاجعهی کربلا رخ نمیداد.
●- به مثالهای متفاوت و مستمر در زندگی روزمره دقت کنیم. دختری جوان، زیبا و با کمالات، فرصت ازدواج را به بهانهی ادامه تحصیل و سپس اشتغال از دست میدهد، به تمامی خواستگارهای خوب و مناسب، پاسخ منفی میدهد، حال آن که ازدواج با تحصیل منافاتی نداشت؛ سپس بین سی تا سی و پنج سالگی، منتظر یک گزینهی خوب برای همسری میماند، دوست دارد که همسر و مادر شود ...؛ اما زمان، فرصت و شرایط را از دست داده است!
فضیلتهای زمان، نسبت به مکان
"زمان"، نسبت به "مکان"، فضیلتهایی دارد، از جمله آن که:
یک – زمان، خودش به سوی شما میآید، اما این شمایید که باید به سوی مکان بروید و شاید هرگز نتوانید. به عنوان مثال: مکه، مدینه، نجف، کربلا، کاظمین، سامراء و مشهد، همه مکانهای مقدسی هستند و حضور در این مکانها -البته به قصد قربت- برکات بسیاری دارد؛ اما همگان نمیتوانند همیشه به این مکانها سفر نمایند؛ اما ماه مبارک رمضان، خودش میآید.
دو – مکان، محدود به یک جغرافیای طبیعی است، حال خواه به وسعت یک مجسد یا کلاس درس باشد، و یا به وسعت یک دریا یا اقیانوس، هر چه باشد محدود است و خارج از آن را شامل نمیگردد. پس اگر گفته شود که از خواص حضور در دریا، مرطوب و خیس شدن است، حتی یک قدم آنطرفتر را شامل نمیگردد! اما، زمان چنین نیست، همگان را در هر مکانی شامل میگردد و فقط محدود به گذر خودش میباشد. روز چهارشنبه، روز چهارشنبه است، حال خواه شما در دریا باشید یا در خشکی، خوشحال باشید یا ناراحت، و این چهارشنبه، تا اجل خودش سر نرسد، به پایان نمیرسد.
سه – رفتن به مکانی خاص، مستلزم امکانات لازم جسمی، وسیلهای، راه و ... میباشد و البته که پیمودن هر راهی، توأم با خستگی میباشد؛ اما "زمان"، چون خودش میآید، هیچ زحمتی را برای رسیدن، به اهلش تحمیل نمینماید.
شرایط و امکانات
بیان شد که از دیگران ملزومات رشد، "شرایط و امکانات" میباشند که گاه مناسب و وسیع هستند و گاه نامناسب و محدود. اما، نکتهی مهم اینجاست که چگونگی بهرهمندی از شرایط و امکانات، همه در اختیار خودمان میباشد؛ بازدهی شرایط و امکانات، در چارچوب تفکر، تعقل، تدبر، اختیار و انتخاب خودمان میباشد. لذا شاهدیم که یک فقیر، در بدترین شرایط، مدارج عالی علمی را طی میکند و دانشمند میگردد، اما هزاران ثروتمند یا فقیر دیگر، خود را از عقل نیز محروم میکنند، چه رسد به علم. یا شاهدیم که فرزند یک پیامبر، یک معصوم، یک حضرت آیت الله العظمی، در محیطی کاملاً اسلامی و شرایطی بسیار مناسب برای رشد، کافر و منافق میشود، اما فرزند یک کافر و مشرک در آن سوی دنیا، و به رغم قرار گرفتن در شرایط و محیطی بسیار نامطلوب، و بدون امکانات لازم و ...؛ یک موحد، مسلمان، مؤمن و اهل ولایت میگردد!
رمضان
رمضان، یک ایام است، یک زمان است؛ یک دورهای است که به مشئت، لطف و کرم الهی، بدون این که هیچ زحمتی به ما بدهد، خودش به سوی ما میآید و ما را در هر کجا و تحت هر شرایط و با هر امکاناتی که باشیم، در بر میگیرد تا در سایهی رحمت واسعهی الهی قرار دهد و به رشد، کمال و قرب برساند.
ای کاش، هم سالم باشیم، هم مسافر و یا به نحوی معذور نباشیم و بتوانیم روزه بگیریم، اما اگر در چارچوب احکام الهی نتوانیم روزه بگیریم نیز باز هم در این "زمان" قرار گرفتهایم و میتوانیم از برکات و فیوضاتش، نهایت بهره را ببریم.
خداوند منّان در این میهمانی، نفرموده که سالم و ساکن بیاید، اما بیمار یا مسافر نیاید؛ مؤمن بیاید، اما گناهکار نیاید، دانشمند بیاید، اما عوام نیاید، بلکه فرموده: تمامی بندگان من، در هر مکان و با هر شرایط و امکاناتی که هستند، بیایند، خودم پذیرای آنان میباشم.
*- شرایط رشد، کمال و قرب در این ایام، بسیار مناسب و مهیاست. درهای رحمت الهی که ما مسدودش کرده بودیم، همه باز شده - درهای جهنم که خودمان به روی خود گشوده بودیم، همه بسته شده - شیطان و شیاطینی که خودمان ولایت آنان را گردن نهاده بوذیم، همه به زنجیر کشیده شدهاند؛ یعنی دیگر هیچ مانع و سدی وجود ندارد، البته نه برای همگان، بلکه برای کسانی که به ماه مبارک رمضان، اقبال نشان میدهند و به عنوان یک میهمان، وارد این ضیافت عظیم الهی میشوند. وگرنه برای کفار، مشرکان، اشرار، مفسدان، ظالمان و جانیان عالَم، نه در جهنمی بسته شده و نه شیطانشان به زنجیر کشیده شده است.
*- و اما امکانات نیز بیش از آن چه داشتیم و تصور مینمودیم، در اختیارمان قرار میگیرد؛ تا آنجا که چون خود را میهمان پروردگار عالم نمودهایم، کنترل نفس را تحت امر و نهی او در اختیار گرفتهایم، متوجه او شدهایم و قصد بندگی او را نمودهایم، حالا دیگر یک موجود ملکوتی شدهایم، خوابمان عبادت – نفسمان ذکر و تسبیح و هر کارمان عمل صالح محسوب میگردد. قرائت یک آیه از قرآن کریم، برایمان به منزله ختم قرآن در ایام و روزگار دیگر است و البته که استغفار ما مقبول و دعاهایمان مستجاب است، ان شاء الله. آیا امکاناتی بیش از را میشود فرض کرد و مطالبه نمود؟!
●- بنابراین، زمان خودش آمد – مکان ضیافت، هر جایی است که تو در آن باشی و سفرهاش مقابل پای توست، بنشین و نرو – شرایط رشد و کمال بسیار مساعد و مناسب است و امکانات نیز بیش از حد تصور و بیان، در اختیارمان گذاشته شده است، و فقط مانده است: توجه [جهتگیری]، ذکر [یاد خدا و معاد و یادآوری نعمات ...]، قصد و نیت و بالاخره شوق و اخلاص خودمان، برای حضور در میهمانی خدا.
●- صاحبخانه بسیار کریم (بزرگوار) است، تمامی میهمانش را محترم میشمارد، اما میهمان نیز باید کریم باشد و بزرگواری او این است که فقط به سفره و محتوای آن [ثوابها] نظر نیندازد، بلکه تمام توجهش معطوف به صاحبخانه باشد. تلاش کند که به او نزدیک و نزدیکتر شده و با او ندا، نجوا، مناجات و دعا داشته باشد. وقتی صاحبخانهای با آن عظمت، که رب اوست، از او میپرسد: «ای میهمان من! اکنون چه میخواهی تا برایت حاضر کنم و به تو بدهم؟» زرنگ باشد، مانند قوم بنی اسرائیل، حلوا و سلوا نخواهد که آنها را خودش میدهد، بلکه بگوید: «معرفت، محبت، رحمت، لطف، کرم، عفو، مغفرت و مقام قرب خودت را میخواهم» - «ولایت تو را که سبب خروج از ظلمات به سوی نور میشود را میخواهم» - «توفیق تولای حجت و امامت و تبرا و دشمنی دشمنانت را میخواهم» - «بصیرت، ایمان، تقوا و توفیق عمل صالح میخواهم، چنان که در فرازهای مناجات شعبانیه نیز همینها را خواستم». امین.
مشارکت و همافزایی / موضوع و نشانی لینک یادداشت، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی
موضوع:
"موفقیت"، از آنِ کسی است که زمان، مکان، شرایط و امکاناتش را خوب بشناسد و از آنها به موقع و درست استفاده نماید.
متن (نشانی لینک):
http://www.x-shobhe.com/shobhe/10289.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 696
- 5 اردیبهشت 1399
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: یادداشت