با توجه به إلهی بودن وحی، آیا مقید هستیم هر آنچه وحی میگوید را باید قبول کنیم و عقل را کنار بزنیم؟ آیا ممکن است که وحی چیزی بگوید، ولی عقل نفی کند؟ (مهندسی صنایع / تهران) + صوت (10:08 دقیقه)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس - شبهه):
فقط انسان جاهل (بیخرد) یا دیوانه عقل را کنار میگذارد و سخن غیر معقول را میپذیرد!
«عقل»، مهمترین ابزار شناخت آدمی میباشد که البته به نور علم میبیند و میشناسد. عاقلی که علم نداشته باشد، مانند برخوردار از دو چشم بینا در تاریکی محض است، و آدمی که علم دارد، اما عقل ندارد؛ مانند نابینا در زیر نور آفتاب میباشد! حتی شناختهای حسّی نیز پس از ارجاع به عقل، به نتیجه میرسند و قابل استفاده میشوند؛ مانند این که کشف کنند فلان ویروس، علّت شیوع فلان بیماری میباشد؛ بدیهی است که ویروس و بیماری، محسوس میباشند، اما اصل و نقش «علّت و معلول» در این قضیه، یک مقولۀ عقلی میباشد.
بنابراین، اگر عقل آدمی محبوس و تعطیل شود، آدمی هیچ چیزی را نخواهد شناخت.
الف -«وحی إلهی»، یعنی ابتدا وجود خداوند سبحان به حکم عقل شناخته شده است - سپس ضرورت نبوت و وحی شناخته شده است و سپس خود آن چه در وحی آمده شناخته میشود، و تمامی این شناختها، کار «عقل» میباشد.
ب -بسیاری از ادیان و مکاتب قدیم و جدید، یا عقل را طفیلی دانستهاند و یا به طور کلی عقل و عقلانیت را نفی کردهاند!
آگوستین که از بزرگترین متکلمان مسیحی به شمار میرود، ایمان را مقدم بر عقل دانسته و فهم را پاداش ایمان به حساب میآورد و میگوید: «فهم پاداش ایمان است، ازاینرو در پی آن مباش که بفهمی تا ایمان آوری، بلکه ایمان بیاور تا بفهمی». (محمد علی عادلی مقدم، رابطه عقل با ایمان از منظر متکلمین اسلامی و مسیحی، اندیشه نوین دینی، شماره ۶ و ۷، ص 84)
اما، چگونه میشود به چیزی که نشناختهایم، ایمان نیز بیاوریم؟!
پست مدرنیسم نیز در بارۀ عقل محض و خرد ناب تشکیک نموده و نقش عقل را در عرصه شناخت و حقیقت نفی کردهاند.
ج -اما در اسلام عزیز، خداوند سبحان خود را با دلایل عقلی میشناساند و حتی میفرماید علوم طبیعی را از مطالعۀ زمین و آسمانها و هر چه در آنهاست به دست آورید، اما سپس دربارۀ چگونگی و حکمت پیدایش و نقش آنها و ربوبیّت آنها، تفکر و تعقل نمایید. حتی در آیاتی که به طبیعت اشاره نموده، میفرماید: «این آیات (نشانههای هدایت کننده)، برای کسانی است که تعقل مینمایند:
- در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و شد شب و روز، و كشتيهائی كه در دريا به سود مردم در حركتند، و آبی كه خداوند از آسمان نازل كرده، و با آن زمين را پس از مرگ زنده نموده و انواع جنبندگان را در آن گسترده و (همچنين) در تغيير مسير بادها و ابرهائی كه در ميان زمين و آسمان معلقند، نشانههائی است (از ذات پاك خدا و يگانگی او) برای مردمی كه عقل دارند و میانديشند.
- هر كس را كه طول عمر دهيم، در آفرينش واژگونهاش میكنيم (و به ناتوانی باز میگردانيم) آيا انديشه (تعقل) نمیكنند؟!
عقل و وحی
بسیاری کوشیدهاند که «عقل و وحی» را در مقابل هم قرار دهند و برخی نیز تلاش نمودهاند تا به هر بهانه و توجیهی، رابطهای بین این دو برقرار سازند؛ در حالی که «عقل» ابزار شناخت است و «وحی» علم است.
*- آدمی، حتی خداوند سبحان را به حدی که خودش را در کتاب خلقت و کتاب وحی معرفی نموده و به تناسب ظرفیت، با عقل میشناسد؛ هر چند که میزان شناختش محدود باشد.
*- آدمی، چه از کتاب خلقت و چه از کتاب وحی، علوم بسیاری را به دست آورده است، و اگر این علوم را به عقل ارجاع دهد، به شناختهای والاتر و ژرفتری میرسد، هر چند که در نهایت، علمش نسبت به آن چه هست و حقیقت و حکمت هر چه که هست، بسیار محدود میباشد.
*- تمامی علوم، در ابتدا برای انسان در «غیب» هستند، اما انسان به مرور با ابزار و توانایی شنوایی و بینایی ظاهری و باطنی (روح و بدن)، علم و شناخت حاصل مینماید و با قلب (روح - جان) میفهمد و درک مینماید، چنان که فرمود:
- و خداوند شما را از شكم مادران خارج نمود در حالی كه هيچ نميدانستيد، اما برای شما گوش و چشم و عقل (قلب) قرار داد، تا شكر نعمت او را بجا آوريد.
*- به رغم آن که انسان علوم بسیاری را کشف نموده و کشف خواهد نمود، باز علوم بسیار دیگری همچنان در «غیب» بوده و در «غیب» خواهند ماند و عقل و علم راهی برای کشف و فهم آنها ندارد؛ مگر آن که با «وحی» خبر داده شوند.
به عنوان مثال: بسیاری از احوال اقوام گذشته، با «وحی» خبر رسانی شده است، چنان که بسیاری از احوال آینده، به ویژه در مورد عوالم پس از مرگ، با «وحی» خبر رسانی شده است.
آدمی، به حکم عقلی که به نور علم میبیند، خدا را میشناسد و به ضرورت بندگی او نیز پی میبرد، اما چگونه بندگی کند؟! عقل و علم که بدون وحی، به ضرورت اقامه نماز یا روزۀ ماه مبارک رمضان و سایر احکام، پی نمیبرند.
آدمی به حکم عقل و نتیجۀ عقلی از آن چه در طبیعت میبیند و علومی که از طبیعت کسب مینماید، به وجود عالم آخرت (معاد) پی میبرد و حتی میفهمد که هر کسی باید به مقصد راهی که رفته و نتایج اعمالش برسد؛ اما هرگز نمیفهمد که در محشر و معاد چه اتفاقی میافتد - احوال انسان در آنجا چگونه است - بهشت و جهنم چگونه است و ...؛ اینها همه با «وحی» خبررسانی میشوند.
*- بنابراین، هیچ منطقی در وحی وجود ندارد که با عقل و علم منافات داشته باشد، اما علوم بسیاری وجود دارند که عقل و علم به آنها راه ندارند و فقط با وحی به اطلاع میرسند.
واسطۀ پذیرش و باور
علومی را به صورت مستقیم به دست میآوریم، اما علوم بسیاری را به واسطۀ پذیرش و باور علوم دیگری، قبول، تأیید و تصدیق مینماییم. به عنوان مثال: همگان به علوم پزشکی، مهندسی یا هواشناسی واقف نیستند، اما چون اصل این علوم با عقل شناخته شد و سپس پزشک، مهندس یا هواشناس شناخته شد، خبر آنها نیز مورد تأیید و تصدیق واقع میشود.
خداوند سبحان را با دلایل عقلی میشناسیم، نبوت و ضرورت وحی را نیز با دلایل عقلی میشناسیم و سپس شخص نبی و رسول صلوات الله علیه و آله را با بیّنههای روشن میشناسیم، و در نتیجه به کلام وحی شناخت و ایمان پیدا میکنیم، خواه مطالبی باشد که عقل و علم به آن میرسد و خواه مطالبی باشد که عقل و علم به آن راه ندارند.
*- بنابراین، هر دو گروه از علوم آشکار و پنهان، به صورت مستقیم یا غیر مستقیم (با واسطه)، به نیروی عقل و استدلال شناخته میشوند و مورد تصدیق عقل قرار میگیرند.
مشارکت و همافزایی -لطفاً این پرسش و پاسخ را در راستای «جهاد تبیین»، برای دوستان به اشتراک بگذارید؛ متشکر.