ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: متأسفانه جناب دکتر عبدالکریم سروش، به رغم دانش تخصصیشان در "حکمت، فلسفه، منطق و کلام"، استعداد، هوش و نبوغ خود را بیشتر صرف "خلط مبحث" و "بازی با کلمات" کرده است و البته از ابتدا همین روش را داشتند.
نمیتوان قبول کرد کرد که دکتر سروش (و تیم مرید و پیرو نظریات ایشان)، با آن همه مطالعات و تحقیقات دینی و غیر دینی، هنوز معنای «دین»، «حکومت»، «دیکتاتوری»، «ایمان»، «تکلیف» و «حقوق» را در علوم آکادمیک و نیز علوم دینی نمیدانند؛ از این رو تنها نتیجهگیری همان "خلط مبحث و بازی با کلمات" به صورت عمد میباشد.
در عین حال لازم است این به اصطلاح "نظریه" را، تا حدودی که این فرصت کوتاه مجال میدهد، بررسی نماییم. منتهی فارغ از جملهبندیهای ژورنالیستی، چرا که بحث از دین، حکومت، حقوق و تکلیف، جای و نیازی به این روشها و شعارها ندارد.
الف – پیش از این مکرر توضیح داده شد که اگر منظور هر گویندهای در انتقاد یا حمله به "دین"، مطلق "دین" است، نه بیدینی در این عالم وجود دارد و نه بیدین؛ و این دستهبندی مردم به دو گروه "دیندار" و "بیدین"، یک دروغ محض و یک حقه است. امپریالیسم، کمونیسم، ماکیاولیسم و ...، نیز نوعی دین میباشند؛ و روشهایی چون دیکتاتوری، دموکراسی، لیبرال دموکراسی، پست مدرن و ...، نیز مذاهب گوناگون آنان هستند. (لینک)
از این رو لازم است که وقتی کمله "دین" را به زبان میآورند، دقیقاً مشخص کنند که منظورشان کدام دین است؟ اسلام، مسیحیت، یهودیت ...، یا صهیونیسم، فراماسون، فاشیسم و ...؟
ب – البته میدانیم که مقصود دکتر سروش، همان دین اسلام و رژیم سیاسی و حکومتی جهموری اسلامی ایران میباشد، ولی اصرار داریم که با کلیگویی، اذهان عمومی را فریب ندهند و به صراحت بگویند که «به نظر ما، اسلام نمیتواند یک حکومت اسلامی بنا کند».
این معنا، یعنی دین اسلام ناقص است که نمیتواند یک حکومت دینی بنا کند – بدیهی است که اگر دینی (هر دینی)، در یک موضوع، موضع و مقولهای ناقص باشد، دیگر "دین کامل و جامعی" نیست و نمیتوان در هیچ موضوع و مورد دیگری به آن اعتنا نمود، ایمان آورد و تبعیت نمود. به همین دلیل است که ما (مسلمانان)، ادیان الهی با کتب آسمانی موجود و یا مکاتب بشری را قبول نداریم، چون ناقص هستند، نه این که هر چه گفتند غلط است.
ج – وقتی ادعا میشود که شما میتوانید با دیکتاتوری یا حتی فاشیسم، حکومت بنا کنید، اما با اسلام نمیتوانید، یعنی اسلام در بُعد سیاسی و حکومت، از فاشیسم نیز ضعیفتر و ناقصتر میباشد، که البته چنین ادعای کفرآمیزی، اثبات میخواهد. با شعار خالی، هیچ حقیقتی متغیر نمیگردد.
د – حکومت، همان حاکم کردن "جهانبینی و ایدئولوژی"، در ساختار سیاسی، حکومتی و ادارهی یک کشور میباشد، خواه حکومت اسلامی باشد، یا فراماسونی، یا صهیونیستی، یا لیبرالی. پس تمامی حکومتها، هر چند دیکتاتوری و فاشیستی باشند، بر پایههای اعتقادی بنا شدهاند و همان حکومت دینی هستند، منتهی دینشان فرق دارد. خداپرست و شیطانپرست، هر دو پرستش دارند، منتهی معبود آنها متفاوت است.
ﮪ – ایمان، یعنی چارچوب و محدودهای که انسان خودش را در آن اَمن میبیند، حال خواه ایمان به خداوند متعال و معاد باشد، خواه ایمان به کاخ سفید، قصر واکینگهام، یا کاخ کرملین. از این رو در معارف قرآنی و آموزههای اسلامی، هم "ایمان به خدا" مطرح شده و هم ایمان به طاغوت.
«أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُواْ نَصِيبًا مِّنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ هَؤُلاء أَهْدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُواْ سَبِيلاً» (النساء، 51)
ترجمه: آيا كسانى را كه از كتابِ [آسمانى] نصيبى يافتهاند نديدهاى؟ كه به «جِبت» و «طاغوت» ايمان دارند، و در باره كسانى كه كفر ورزيدهاند مىگويند: «اينان از كسانى كه ايمان آوردهاند راهيافتهترند.»
*** - باید برای جناب دکتر سروش و دیگران روشن شده باشد که مردم ما خود را در پناه خدا امن میبینند و هیچ امنیتی در پناه استکبار جهانی را باور ندارند. لذا مؤمن به خدا هستند.
ز- حکومت، بیش از آن که بر پایه "ایمان" بنا شود، بر پایهی "تسلیم" بنا میشود، حال خواه حکومت اسلامی باشد، یا حکومت دیکتاتوری قرون وسطایی، یا دیکتاتوری مدرن و پست مدرن.
مردم امریکا، کشورهای اروپایی، روسیه، چین، نظامهای سلطنتی (مثل انگلیس، هلند، بلژیک، عربستان سعودی) و ...؛ "تسلیم" رژیم سیاسی و حکومتی خود هستند، نه این که مؤمن به تمامی کلیات و جزئیات جهانبینی و ایدئولوژیِ سردامداران باشند.
چه کسی میتواند ادعا کند که تمامی مردم امریکا و اروپا، کافر به خدا، بیاعتقاد به معاد، بیتفاوت نسبت به ارزشهای انسانی و اخلاقی ... و یا فراماسون و صهیونیست هستند؟! اما تردیدی نیست که به میل و اراده و یا به زور علنی و غیر علنی، تسلیم شدهاند.
اسلام، همان تسلیم است، منتهی تسلیم امر خدا شدن؛ و مرحله بعد از این تسلیم "ایمان" است که هیچ گاه و هیچ قلبی، به زور و جبر به چیزی ایمان نمیآورد.
میتوان اذعان نمود که تا حدود بسیاری، ایمان به گرایش قلبی ربط دارد و اسلام (تسلیم شدن)، به عمل.
پس بسیاری تسلیم شده و اطاعت و تبعیت میکنند، اما ایمان نمیآورند. حال اگر این تسلیم در مقابل خدا باشد و اطاعت و تبعیت از رسول خدا صلوات الله علیه و آله باشد، زمینه ایمان و رستگاری را فراهم میکند، اما اگر این تسلیم در مقابل باطل، استکبار، ظلم و طاغوت باشد، زمینه کفر و شرک و هلاکت را فراهم میآورد – آیا جناب دکتر سروش اینها را نمیداند و آیه ذیل را نخوانده است؟!
«قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» (الحجرات، 14)
ترجمه: باديهنشينان گفتند: ما (از ته دل) ايمان آورديم. بگو: ايمان نياوردهايد، بلكه بگوييد (در ظاهر به گفتن شهادتين) اسلام آورديم، زيرا هنوز ايمان در دلهاى شما وارد نشده است و اگر از خدا (در اوامر او) و فرستادهاش (در دستورات ولايى او) اطاعت نماييد (خداوند) از عملهاى شما نمىكاهد، زيرا خداوند بسيار آمرزنده و مهربان است.
حقوق و تکلیف:
جناب دکتر سروش، در این مقوله نیز خلط مبحث کرده و با کلمات بازی نمودهاند تا در اندیشه و افکار مخاطب، ایجاد اعوجاج نماید.
تفکیک «حقوق از قانون و قانون از تکلیف»، یک تجزیهی نادرست و البته یک فریب است.
قوانین باید منطبق با حقوق باشند – و قوانین نیز یا تکوینی هستند که ما در آن تکلیفی نداریم، یا تشریعی هستند، که ما مکلف به اجرای آن هستیم.
ما تکلیفی نداریم که به دنیا بیاییم یا نیاییم، تکلیفی نداریم که چند سال زنده باشیم، تکلیفی نداریم که بمیریم یا نمیریم، تکلیفی نداریم که فصل ما بهار باشد یا زمستان، به دور سیاره زمین جوّ باشد یا نباشد ...، اینها همه قوانین تکوینی است، یعنی قوانین خلقت خداوندی.
اما مکلفیم در سلامت زیستن، تلاش برای رشد، رعایت حقوق و عدالت، قیام برای قسط، مقابله با جهل و ظلم، سالم نگه داشتن مادی و معنویِ محیط زیست و ... .
پس انسان مکلف است به اجرای قوانین. حالا اگر کسی تسلیم امر خدا شد، قوانین او را اجرا میکند و اگر کسی تسلیم طاغوت شد، قوانین او را اجرا مینماید. خواه ایمانی نیز پشت این تسلیمها و تکلیفها باشد یا نباشد.
حکومتها:
حکومتها نیز چه حق باشند و چه باطل، مردم را مکلف به اجرای قوانین میکنند و اصلاً تلاشی ندارند که الزاماً همگان را مؤمن به قانونگذاران بنمایند.
شما در امریکا، فرانسه، انگلیس، آلمان، چین ... یا هر کجای دیگری، مکلف به رعایت قوانین (شرع) آن میگردید، خواه به مبانی قانونگذاری آنها (پارلمانها) و مجریان حکومتی ایمانی داشته باشید یا نداشته باشید و به مبادی قانونگذاری آنها "اعتقادات، باورها، جهانبینیها – ایسمها"، مؤمن باشید یا نباشید.
در اسلام و حکومت اسلامی نیز همین طور است. تکلیف همگان، رعایت و اجرای قوانین است، نه الزاماً ایمان به مبادی و مبانی آنها. اگر چه مردم ما اکثراً مسلمان و مؤمن هستند.
اصول:
اینها یک اصول ثابتی هستند و نمیشود گفت: "برای همه هست، برای اسلام نیست – یا برای اسلام اینگونه است و برای بقیه چنین نیست".
پس به همان بحث ریشهای میرسیم که حاکم اصلی کیست و چه کسی میتواند برای بشر قانونگذاری نماید و بشر به لحاظ عقلی، قلبی و فطری، ملزم و مکلف به رعایت کدام قوانین میباشد، خدا یا انسانهای همنوعی که به قدرت و ثروت رسیدهاند و بر جان و مال مردم مسلط گردیدهاند؟! دعوا بر سر سلطهی خدا یا شیطان است؟ بر سر "ولایت الله" یا "ولایت طاغوت" است.
*** - اگر در عصارهی تمامی نظریات مدرنیسم و پست مدرنیسم (بودریار، دریدا، فوکو، باومن و ...) دقت کنیم، چیزی جز توجیه سلطهی «قدرت و ثروت» نمیبینیم. در یک جمله میگویند: «ما با تکوین کاری نداریم»، چرا که نمیتوانند کاری داشته باشند، نه میتوانند خلق کنند و نمیتوانند مالکیت و سلطهای پیدا کنند.
میگویند: «اما با قانون، کار داریم، چرا که آن را هر گونه که بخواهیم وضع، فصل، تفسیر یا ملغی میکنیم، این برای ما جذاب است».
پس دعوا بر سر قانونگذار، یا همان ربّ است و مابقی مباحث حاشیهای برای القای حاکمیت، سلطه و قانونگذاری طاغوت به جای الله جلّ جلاله میباشد.
از این رو جناب دکتر سروش نیز سعی دارد القا کند که بنا کردن حکومت، حتی بر اساس دیکتاتوری و فاشیسم ممکن است، اما بر اساس اسلام ممکن نیست؟! در حالی که در میان تمامی ادیان الهی و بشری، تنها "دینی" که مطابق عقل، خرد، فطرت، قلب، روح، جسم، منافع فردی و اجتماعی میباشد، و از هر لحاظ (به ویژه حقوق و قوانین منطبق با آن حقوق) دین جامع و کاملی باشد، همان اسلام عزیز و غنی است.
سؤال کوتاه و نشانی (لینک) پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی:
سروش: شاید بتوانید یک حکومت فاشیستی یا دیکتاتوری بنا کنید، ولی یک حکومت دینی را نمیتوانید.
http://www.x-shobhe.com/shobhe/6967.html
دعوت:
کانال رسمی تلگرام پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات
تلگرام را به آخرین نسخه به روز نمایید. سپس برای عضویت بر روی آدرس زیر کلیک نمایید.
https://telegram.me/x_shobhe
کلمات کلیدی:
سیاسی اندیشه و مباحث نظری سروش