در خانوادهای کاملاً بیدین بزرگ شدم، اما من به دین روی آوردم، حجاب چادر را نیز برگزیدیم؛ اما اعضای خانواده، ضمن برخورد، کاهش ارتباطات و ...، میگویند: «تو کسر شأن خانوادهای» و مرا مسخره میکنند؛ همسرم تهدید به طلاق کرده است؟! (کارشناسی)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس- شبهه):
در این پاسخ، فرض بر این است که اطرافیان حقیقتاً کافر و معاند باشند! نه این که از روی جهل و عصبیت چیزی بگویند، یا به خاطر برخورد با شما، استهزایی کنند!
الحمد لله؛ چقدر خداوند متعال به شما نظر لطف داشته و دارد که در چنین محیطی بزرگ شدید، اما بندگی خدا، تدین و تقوا را پیشه نمودهاید. البته خداوند منّان، این نظر لطف را به تمامی بندگانش دارد، منتهی برخی غفلت یا حتی لجاجت کرده و پشت میکنند!
باید حالات و روحیات و مواضع این گروه عنود و لجوج را بشناسیم:
●- برخی، هیچ شناختی از توحید، معاد، دین و اسلام عزیز ندارند، اما برخی دیگر ضمن شناخت، دشمنی و لجاجت دارند که این مرحله بدتر از کفر و شرک میباشد!
خداوند متعال که خود خالق بندگانش میباشد و نسبت به آنان غفار، منّان، رحمان و رحیم میباشد، میفرماید: «برخی از بندگان من به جایی میرسند که اگر در مجلسی نام من بیاید، حالشان به هم میخورد، و علتش نشناختن من نیست، بلکه باور نکردن آخرت میباشد»!
«وَإِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَإِذَا ذُكِرَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ» (الزّمر، 45)
ترجمه: هنگامى كه خداوند به يگانگى ياد مىشود، دلهاى كسانى كه به آخرت ايمان ندارند مشمئزّ (و متنفّر) مىگردد؛ امّا هنگامى كه از غیر خدا (وابستگیها و دلخوشیهای خودشان) ياد مىشود، آنان خوشحال مىشوند.
●- این گروه از افراد عنود و لجوج، بسیار منافق هم هستند؛ چنان که به وقتش، با ژستی کاملاً روشنفکرانه، دم از آزادی عقیده، آزادی بیان و آزادیهای دیگر میزنند؛ اما همین که کمترین قدرت و امکانی بیابند، بسیار دُگم و با مواضعی کاملاً متعصابه، با هر کسی که همسوی آنان نباشد، برخوردهای شدید میکنند؛ حال خواه در خانه باشد، یا محیط کار، یا فضای مجازی و یا حتی حکومتها!
اینها، در محیط، جامعه و فرهنگ ما، دستشان نمیرسد و امکانش را ندارند، وگرنه بدتر از "داعشیها" عمل میکنند، چنان که در سطح بین الملل نیز در فلسطین، غزه، یمن، افغانستان، عراق و البته ایران عمل کردند!
●- این گروه عنود و لجوج، چون هیچ منطق و استدلالی ندارند، سلاحشان نگاه از بالا به پایین، متکبرانه و تحقیرآمیز – کم کردن ارتباطات و حتی بایکوت کردن – حذف کردن ... و بالاخره فحاشی و مسخره کردن میباشد! آن هم نه فقط مسخره کردن اطرافیان یا جمعیت مؤمنان، بلکه انبیاء و رسولان الهی را مسخره میکردند و میکنند! چه در لفظ و خطاب به یکدیگر و به مؤمنان، و چه در نقاشی و کاریکاتور و ...؛ مانند "لارس ویلکس"، آن کاریکاتوریست سوئدی و اهانت کننده به پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله، که در شب رحلت ایشان، در تصادفی که منجر به آتش گرفتن خودرویش شد، در آتش دنیا سوخت و به درک و آتش جهنم منتقل شد.
«وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ» (الرّعد، 32)
ترجمه: (تنها تو را استهزا نكردند،) پيامبران پيش از تو را نيز مورد استهزا قرار دادند؛ من به كافران مهلت دادم؛ سپس آنها را گرفتم؛ ديدى مجازات من چگونه بود؟!
مسخره کردن:
مسخره کردن، بسیار بدتر از هر گونه نقد، رد، تکذیب، انکار و فحاشی و حتی جنگ و قتل است، و خداوند متعال به صراحت بیان نموده که این مسخره کنندگان را مسخره روزگار، هلاک و عذاب خواهد نمود.
●- تکبر جاهلانه، ادعا، مواضع، روش برخورد با مؤمنان و عاقبت کفار لجوج و عنود، همان است که خداوند متعال فرمود، با دقت و تأمل و تفکر بخوانید:
«وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ» *
- و هنگامى كه به آنان گفته شود: «در زمين فساد نكنيد» مىگويند: «به درستی که ما اصلاح كنندهگان هستیم» *
«أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ» *
- آگاه باشيد! اينها همان مفسدانند؛ ولى شعورش را ندارند (که بفهمند) *
«وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَكِنْ لَا يَعْلَمُونَ» *
- و هنگامى كه به آنان گفته شود: «همانند (ساير) مردم ايمان بياوريد!» مىگويند: «آيا همچون ابلهان ايمان بياوريم؟!» بدانيد اينها همان ابلهانند ولى نمىدانند *
«وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ» *
- و هنگامى كه افراد باايمان را ملاقات مىكنند، و مىگويند: «ما ايمان آوردهايم!» (ولى) هنگامى كه با شيطانهاى خود خلوت مىكنند، مىگويند: «ما با شمائيم! ما فقط (آنها را) مسخره مىكنيم!»
«اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ» *
- خداوند آنان را استهزا مىكند؛ و آنها را در طغيانشان نگه مىدارد، تا سرگردان شوند *
(البقره، 11 تا 15) – ادامه توصیف و عاقبتشان را در آیات بعدی بخوانید.
مؤمن باید خودش را هم بشناسد:
مؤمن باید خودش را نیز بشناسد و قدر نعمت و لطف الهی به خودش را بداند و به رویکردش به بندگی خدا و اسلام عزیز افتخار کند.
اینجا دیگر جای تواضع و خود کمبینی نیست، چرا که قدرنشناسی از این نعمت و توفیق بزرگ میباشد؛ به ویژه در مقابل کفار، مشرکین، منافقان، مسخره کنندگان و ... . چنان که فرمود بندگان مؤمن من «أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ» هستند، یعنی مقابل کفار، سربلند و مفتخر، با قدرت، صلابت و نفوذ ناپذیر هستند.
فرمود: «وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ - و نعمتهاى پروردگارت را بازگو كن / الضّحی، 11» - مقام مؤمن، آنقدر بالاست که وقتی در نماز معراج میرود و باز میگردد، به خودش و همسویان خودش، همردیف با بندگان صالح خدا، سلام میگوید: «السَّلامُ عَلَیْنا وَ عَلى عِبادِ اللّهِ الصّالِحینَ».
●- این مهم نیست که کافران و مشرکان چه تعاریفی از خود میکنند و چگونه مؤمنان را تحقیر و مسخره میکنند، بلکه مهم این است که خالق متعال و ربّ العالمین، چه تعاریفی از این دو گروه مینماید؟
میفرماید: بندگان کافر و مشرک من، جاهل (بیخرد) – نادان (بیعلم) – متکبر – حقیر – مسخره کنندهگانی که مسخره هستند – عاصی – یاغی – طاغی – ظالم – همچون چهارپایان و بلکه پستتر ... و خلاصه اصحاب آتش هستند!
اما، بندگان مؤمن من؛ هم حبیب من هستند و هم محبوب من – عزیز و مکرم هستند – عاقل و عالم و حکیم هستند – به من و رحمت واسعۀ من وصل هستند – قلبشان بیت الله است – فطرتشان بیدار است – زندگی پاک دارند – اهل نماز، زکات، انفاق و کمک به دیگران هستند – اخلاق حسنه دارند ... و خلاصه آن که اصحاب جنّت و مقربین من میباشند.
●- حال با این عزّت، جلال و کرامتی که خداوند متعال به بندگان مؤمنش بخشیده و آنها را مقرب خودش نموده، مؤمن ناراحت و نگران شود که چهارتا آدم جاهل، نادان، سخیف، مسخره، عنود و لجوج نسبت به خدا و دین خدا، و مخالف با شخصیت انسانی، اخلاق و تقوا، تحویلش نمیگیرند و یا مسخره میکنند؟!
فرمود: از صفات والای بندگان مؤمن من، که آنها را جایگزین بندگان کافرم مینمایم، این است که آنها من را دوست دارند و من آنها را دوست دارم - و از ملامت و مسخره کردن ملامتگران هراسی ندارند و این یک فضیلت (برتری) ویژهای است که خدا به آنها میدهد:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ» (المائدة، 54)
ترجمه: اى اهل ايمان! هر كس از شما از دينش برگردد [زيانى به خدا نمىرساند] خدا به زودى گروهى را مىآورد كه آنان را دوست دارد، و آنان هم خدا را دوست دارند؛ در برابر مؤمنانْ فروتناند، و در برابر كافرانْ سرسخت و قدرتمندند، همواره در راه خدا جهاد مىكنند، و از سرزنش هيچ سرزنش كنندهاى نمىترسند اين فضل خداست كه به هر كس بخواهد مىدهد؛ و خدا بسيار عطاكننده و داناست.
خانواده:
البته که وقتی اعضای خانواده کافر، مشرک، عنود و لجوج میشوند، حفظ دین، تقوا و رعایت احکام الهی سختتر میشود و البته خداوند منّان نیز فضل، نیرو، عزّت و اجر بیشتری به بندۀ صابرش میدهد.
رعایت اخلاق و صمیمت بین اعضای خانواده لازم است، اما آن نیز حدودی دارد و حدّش خارج نشدن از اطاعت پروردگار متعال میباشد. حدّ اطاعت یا رعایت پدر، مادر، همسر و فرزند یا ...، تا جائیست که به حدود الهی تجاوز نکنند. خداوند سبحان اجازه نمیدهد که کسی به جای او خدایی کند و احکام صادر کند و یا بندهاش در مسیر مخالفت با او، از دیگران اطاعت کند! خداوند متعال اجازه چنین ولایتی (سرپرستی) را به آنان نمیدهد و میفرماید اطاعت از آنان، ظلم است و شخص را در زمرۀ ظالمان قرار میدهد:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيمَانِ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ» (التوبة، 23)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هر گاه پدران و برادران شما، كفر را بر ايمان ترجيح دهند، آنها را ولىّ (سرپرست، ياور و تكيه گاه) خود قرار ندهيد! و كسانى از شما كه آنان را ولىّ خود قرار دهند، ستمگرند!
راهکار:
بنابراین، شما باید بیش از لجاج، عناد و تعصب آنها در کفر، شرک، عصیان و فساد، شما در ایمان خود راسخ باشید، چون آنها بر باطل و شما بر حق هستید؛ و در دین خدا با هیچ کسی تعارف و شوخی نداشته باشید؛ چرا او از کفرش عقبنشینی نکند، اما شما از ایمان و تقوا، رشد، کمال و قرب به خدای سبحان عقب نشینی کنید؟!
در رابطه با مخالفتِ همسر با حجاب چادر، دقت نمایید که به قول امام خمینی رحمة الله علیه: «اصل بر پوشش است و چادر از ادب زن ایرانی است»، لذا میتوان با مقنعه و مانتوی مناسب نیز پوشش را رعایت نمود؛ اما اگر آنقدر بیغیرت شده که انتظار دارد که شما بدحجاب در انظار عمومی و نزد دوستانش ظاهر شوید، آنها نیز شما بنگرند و خوششان هم بیاید؛ وااسفا بر او، و نباید اطاعت کنید؛ حتی اگر تهدید به طلاق نماید و یا حتی عمل نماید.
پس، به رفتارهایشان اهمیت ندهید – بحث و جدال نکنید، مگر آن که لازم باشد و احتمال اثر بدهید – اخلاق حسنۀ خود را حفظ کنید، و از برخوردهای سخیف آنها ناراحت نشوید و نهایت آن که برایشان دعا کنید.
مشارکت و همافزایی – پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان.
پرسش:
در خانوادهای کاملاً بیدین بزرگ شدم، اما من به دین روی آوردم، حجاب چادر را نیز برگزیدیم؛ اعضای خانواده، ضمن برخورد میگویند:«تو کسر شأن خانوادهای» و...، مرا مسخره میکنند؛ همسرم تهدید به طلاق کرده است؟!
پاسخ (نشانی لینک):
http://www.x-shobhe.com/belief/11271.html
- تعداد بازدید : 1412
- 14 مهر 1400
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون خانواده عبادت